هرسال همین و باز هم همین و باز هم همین
من :آقا دلم خیلی گرفته چرا نمیای.
آقا : باشه من دارم میام تو در رو باز کن.
من :آقا میبینی اشکهام صورتم رو خیس کرده؛بیا
آقا :خب من هم دلم تنگ شده من هم دوست دارم بیام. در رو باز کن.
من :آقا میگن نشانههای ظهور شده. پس چرا نمیای.
آقا :بزرگترین نشانهی ظهور اینه که تو در رو باز کنی تا بتونم بیام. نه؟
من :چهل شب اومدم جمکران چرا ندیدمت.
آقا :بجای اینکه چهل شب میومدی جمکران یه شب در رو باز می کردی خودم میومدم دیدنت.
من :آقا خب خودت که خوبی کرم داری مهربونی داری، خودت در رو باز کن.
آقا :ببین چقدر دوست دارم . باشه خودم در رو باز می کنم . تو فقط قفل هاش رو باز کن
من :قفل؟
آقا :آره دیگه تو فقط قفلهای سنگینی که به این در زدی رو باز کن. خودم میام دیدنت.
من :
آقا : من منتظر هستم که قفل هارو باز کنی . باشه.
من :
آقا :هنوز هم منتظرم هااا
من :
.............................................
پانگار۱: قفل؟
نظرات دیگران:
نظر